تا حالا شده بخوای همینچوری کرم بریزی بخوای یه تازه وارد رو اذیت کنی؟
مثلا وقتی اون داره حرف می زنه و می خنده تا خودشو با جمع آشنا کنه و وقتی با لبخند نگاهش بهت می افته که حس خوبی به اشتراک بذاره بهترین کار اینکه عمداً با تحقیر و تعجب نیگاش کنی که یعنی چرا می خندی الکی!
انقدر با حال هول می شده طرف
(کار بدییه نکنین)
عرضم به حضورتون از این کارا من زیاد با مردم دور و برم می کنم . نه اینکه فکر کنین مردم آزارم . من با این عوضی های دور برم این رفتار و می کنم.
بازهم تو اداره حالم و گرفتن بابت این تحویل نگرفتنشون. چون بر خلاف همه که دستمال بدست دورشون می پلکن من بقول یکیشون معمولا با بخوردم یه جوری بهشون می گم هیچی نیستن برام. (آخه مقام و سمت اصلا دلیلی واسه این نیست که سلام هول هولکی بکنی و لبخند بزنی . اصلاً به این معنی نیست این آدم شایسته احترام و لبخند من باشه).
اول تهدید. بعد تبعید . بعد انگولک کاری. بعد کم کردن حقوق. خلاصه هر جوری بگی . حالا هم فیش حقوقیم کلی ازش کسر شده که حقوقم بشه برابر با حقوق سال 85.حدود یک چهارم حقوق و حذف کردن
گفتن خانم نیومدی شما آخه.
می گم اِ جدی . من فکر کردم اومدم و همه هم منون دیدن .
گفتن نه ساعتی نه کارتی چیزی ثبت نشده. می گم خوب کارت و چک کنید
می گن اِ اینکه خرابه .
می گم خوب پس کارت خراب بوده .
می گن اگه خراب بود که ارور می داد
میگم خوب اگه ارور می داد که حراست تا ثبت دستی دفتر می کردم نمی ذاشت بیام بالا.
میگن آره خوب.
می گم خوب.
می گن خوب
می گم خوب چی؟
می گن خوب نیومدی پس
می گم پس کسی یادش نیست من این ماه اومدم سرکار
می گن یک ماه نیومدی خانم بحث نکن
رئیسم می گه خانم رحیمی بیا بشینیم این موضوع را حل کنیم وقتی اومدی.
می گم نمی خوام حل بشه . شما فکر کن من یک ماه نیومدم دیگه
می گه نمی شه حل شدنیه بیا بشینیم حلش کنیم
می گم پس قضیه دور هم نشستنه!!!
عجب!
شما اندازه با من نشستن نیستین آخه جناب رئیس . آقای مدیر
عمراً . منو بازی نمی تونن بدن. یا صدام درآد عصبانی شم یا از در سازش! عمراً
حال می کنم جمعی معطل من می شن. از این که به در و دیوار می زنن. از اینکه بازم حسم و قوی می کنن که کسی مهمتر از من نیست 
اونبار گفتم به یکی از این مدیران که خوبه من مدیر و وزیر و معاون نیستم وگرنه چه وقتی باید صرف من می کردین که کله پام کنید.
مملکته داریم آخه؟!؟
